یاس کبود

  • خانه 

مرور خاطره ها

13 شهریور 1404 توسط فاطمه حیدری

 

به نام دادار تنها، یگانه بی همتا، معبود ازلی و ابدی، خاطره نویس خاطره ها .سلام ودرود برتوای خدای من…

 راستی این خاطره ها ازمن چه می خواهند ؟ 

چرا تنهایم نمی گذارند؟ 

خواهش می کنم مرا رها کنید زیرا دیگر نمی توانم دوباره شمارا زندگی کنم..

گاه وبیگاه به من سر می زنند ومرا دق می دهند.

دیگر برای من تاب بازی ، دوچرخه سواری، آب‌نبات چوبی …مزه ندارد .بی طعم وبی رنگ شده زیرا من بچه نیستم ، بزرگ شده ام .

خاطره ها در ذهنم بدون هیچ منطقی فقط می رقصند .با هر آوازی که می شنوم با همان آواز هماهنگ می شوند.

می دانم خاطره ها قصد نابودی مرا دارند.

قطعا اینطور نیست شاید من زیا

دی بدبین شده ام.

گذشته ها می رود حال می آید ، آینده هم می آید …

وخاطره ها آن قدر بی رحم هستند که به آینده هم رحم نمی کنند وآینده هم می شودخاطره …

خاطره های خوبی برایتان آرزومندم …

مطلب قبلی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: خاطره .آینده.گذشته

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

یاس کبود

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس